دختر بزرگم سرش رو پای مادرش بود . شیوا موی سر اون رو کشید و رو به مادرش گفت  : بگو برو . گفتم : بذار بخوابه . گفت : نخوابه . من بخوابم !!!

361 روز و 22 ساعت قبل - آخرین تغییر : [sajede] 360 روز و 17 ساعت قبل

‏«سیدمرتضی»، فقط زود قضاوت نکنید، مهندس مکانیک، sajede

 - ‏«سیدمرتضی»

حسادت در وجود ماهست . یه عالمی 20 سال زحمت کشید تا تونست این رذیله رو در خودش ریشه کن کنه و اون روز با شادی اومد سر کلاس و چهره اش بشاش بود . طوری که طلبه ها متوجه این تغییر محسوس در چهره ی استاد شدن . -خاطرات دکتر بالتازار

 

منم - عالم


نوشته شده در  جمعه 92/9/29ساعت  9:45 عصر  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]